سکوت آرامش ... و ... آرامشِ سکوت ... . . . ... تبعیدی دنیا ... . . . خدایـــــا ... تلخی شعرم ، ... بوئی هــزار ساله دارد ... و من از " خود پرستی " ، ... به تو روی می آورم ... حالا که بوی بهـــار نمی آید و کوچه هایمان ... پر از تاریکی است ... شاید ... تاریکی بگذار " آخــرین " کلامم را بگویم ... چه شد ، که به این دنیا ، ... " تبعید " شدم ... ! . . . به قلم : ... aramesh ...
نظرات شما عزیزان:
اونجاش که گفتی :
چه شد که به این دنیا تبعید شدم! ایول داشت پاسخ: ایول
salam negar hastam bazdid kardam webe ghashangi dari mano link kon linket konam mersi
http://negar1369.loxblog.com/ پاسخ: سیستم هوشمند لینک دیگه ...
سلام
وب جالبو فانتزییی داری ... ممنون بهم سر زدی بازم بیا پاسخ: فانتزی ... ؟
قلمــــت را بردار
بنویس از همـــه خوبیها زندگــــی، عشــــــق، امیــد و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست گل مریــــم، گــــل رز بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال از تمنــــــا بنویــــس از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود از غروبـــــی بنویس که چو یاقوت و شقـــــایق سرخ است بنــــویس از لبـــــخند از نگاهـــــــی بنویـــــس کـــــه پــــــر از عشــــــــق به هر جای جهـــــــان می نگرد قلمــــــت را بردار روی کاغــــــذ بنویس زندگی با همـــه تلخی ها باز هــــم شیـــــرین اســـت.. پاسخ: :)
وقتی که باران با بی رحمی به شیشه میکوبد
در خود جمع میشوم خدایا قول داده بودی امشب باران نبارد آخر من... امشب... بغض هایم را به آسمان سپرده بودم... انگار سنیگن بود که... آسمان به آن بزرگی هم طاقت نیاورد... و این شب سیاه امتداد سرمه ایست که به چشمانم کشیده ام... پاسخ: بارون خلی عمیق تر از اون چیزه که فکرشو میکنیم :)
سلام...
فقط اومدم بگم... الان که مطالبت به چاپ نرسید... بدترین کاری که میتونی بکنی... اینه که نوشتن رو کنار بذاری... بازم سر بزن... خدافسس پاسخ: فعلا فقط آرامشم رو روی کاغذ مینویسم ... :))
" و من از خود پرستی به تو روی می اورم..."
این خیلی قشنگه...(همش نازه ها) نوشته هات واسه دل خودمه...بهم میچسبه بدجووووووووووووووووووور پاسخ: نوشته هام واسه آرامش همه است ... شاید دل تو به همه گره خورده نه ؟ :)
سلام از این که به من سر زدی ممنون وبلاگ خوبی داری موفق باشی
آن شب باران می بارید…
باران که می بارد به تو مشتاق تر می شوم… و از همین شوق بی چتر آمدم… ولی آمدم… و تو نمی دانی که جه بارانی بود، چون نیامدی… و باران می بارید… آن شب تب کردم و تو هیچ نکردی…و باران می بارید… و بالاخره دیشب مردم و حتی تو تب هم نکردی… پاسخ: باران که تب داشت . نه ؟...
...
باد که بيايد، باران که بيايد
تو بايد به عمد از ميان آوازهای کودکان بگذری
چترت را کنار ايستگاهی در مه فراموش کن
خيس و خسته به خانه بيا
نمیخواهی شاعر باشی، باران باش!
همين برای هفتپشتِ روئيدنِ گل کافی است،
چه سرخ، چه سبز و چه غنچه!
سيد علي صالحي
سلام عزیزم وبت که نظر نمیخواد واقعا عالیه اینو از رو اینهمه بازدید کنندت میگم!
این ماه خیس ... ... aramesh ... درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
|||||
|